{وقتی میخوای...}
وقتی میخوای حرصشو دربیاری و یه پسر و بغل میکنی...
لینو: با دیدن پیامی از طرف لینو نگاهی عجیب به لینویی که دقیقا رو به روت نشسته بود دادی... ولی لینو با چشماش اشاره ای به گوشیت به منظور ایکنه پیام ها رو نگاه بکنی کرد ....
پیاماش رو باز کردی شروع به خوندن تک تکشون کردی...
(پیام های لینو)
خانم لی ات چند تا گزینه بیشتر نداری....
گزینه ۱ -همین الان میای میشنی تو بغل من ..
گزینه۲-من میام میشنم تو بغل تو....
گزینه۳-یا جاهامون رو عوض میکنیم و من میام تو بغل پسره ....
-------------
خنده ای پیروزمندانه از سر اینکه نقشت عملی شده بود سر دادی و دوباره به لینو پیام دادی .....
-ببینم گزینه ی ۴ نداریم ؟ اخه شماره ی ۴ عدد مورد علاقمه ...
لینو با دیدن پیامت پوزخندی زد و سرشو تو گوشی کرد چند ثانیه بعد...بادیدن پیام لینو کم کم لبخندت محو شد و ترس جاش رو گرفت....
(پیام لینو)
-راستی خوب شد گفتی یادم رفته بود...
اینم گزینه ۴)یا اینکه امشب توی تخت همراه با دستبند ازت پذیرایی میکنم....
حالا خودت میدونی ..انتخات دست شماست بانو...🤷♂️
لینو: با دیدن پیامی از طرف لینو نگاهی عجیب به لینویی که دقیقا رو به روت نشسته بود دادی... ولی لینو با چشماش اشاره ای به گوشیت به منظور ایکنه پیام ها رو نگاه بکنی کرد ....
پیاماش رو باز کردی شروع به خوندن تک تکشون کردی...
(پیام های لینو)
خانم لی ات چند تا گزینه بیشتر نداری....
گزینه ۱ -همین الان میای میشنی تو بغل من ..
گزینه۲-من میام میشنم تو بغل تو....
گزینه۳-یا جاهامون رو عوض میکنیم و من میام تو بغل پسره ....
-------------
خنده ای پیروزمندانه از سر اینکه نقشت عملی شده بود سر دادی و دوباره به لینو پیام دادی .....
-ببینم گزینه ی ۴ نداریم ؟ اخه شماره ی ۴ عدد مورد علاقمه ...
لینو با دیدن پیامت پوزخندی زد و سرشو تو گوشی کرد چند ثانیه بعد...بادیدن پیام لینو کم کم لبخندت محو شد و ترس جاش رو گرفت....
(پیام لینو)
-راستی خوب شد گفتی یادم رفته بود...
اینم گزینه ۴)یا اینکه امشب توی تخت همراه با دستبند ازت پذیرایی میکنم....
حالا خودت میدونی ..انتخات دست شماست بانو...🤷♂️
۳.۰k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.